بسم الله
مخاطب این نوشته فقط قشر مذهبی جامعه ی ایران، می باشد.
اول بهتر است یک بررسی تاریخی-اسلامی، در مورد فاصله سنی در ازدواج داشته باشیم. حضرت محمد صلی الله علیه واله و حضرت خدیجه سلام الله علیها (اولین همسر پیامبر که تا وقتی هم که در قید حیات بود؛ پیامبر زن دیگری اختیار نکردند و پس از وفات خدیجه هم می فرمودند که هیچ کس خدیجه نمی شود.) 18 سال اختلاف سنی داشتند. حضرت خدیجه 18 سال از حضرت محمد صلی الله علیه و اله بزرگتر بود و قبل از ازدواج با پیامبر هم، حضرت خدیجه (س) ازدواج دیگری داشته اند.
حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها که 11 سال اختلاف سنی داشتند. روزی حضرت امام صادق علیه السلام برای حج در شهر مکه در مسجد الحرام بودند. در اطراف کعبه زنی داشت با زنان دیگری مباحثه علمی می کرد. حضرت این مباحثه را شنیدند و از پایه علمی و ایمانی آن زن مطلع گشتند و از او خاستگاری کردند. در روایت است که آن زن از نژاد سیاه پوست بود و از نظر سنی ازحضرت، بزرگتر بود.
در روایات هم که فراوان داریم که برای ازدواج باید هم کفو بودن را مدّ نظر قرار داد و توضیح هم داده شده که معنی این کفویت چیست. حال برگردیم به زمان حال خودمان و وضعیت ازدواج ها و ریشه یابی علت بالا رفتن طلاق ها که در بسیاری موارد در همان ماه های اول زندگی زوجین اتفاق افتاده است.
کلاهمان را قاضی کنیم. الله وکیلی الان، حرف اول در ازدواج های قشر مذهبی را کدام معیار می زند؟
از طرف خانواده پسر: اول فاصله سنی حتما باید از 5 سال به بالا باشد. خیلی بخواهم پایین بیایم 4 سال. واویلاست ها 4 سال، یعنی خیلی کم است باید بیشتر باشد همان 5 به بالا. باور کن جا ندارد. ولی حالا خیلی بخواهم کوتاه بیایم تا 4 سال اشکالی ندارد.کلا فاصله سنی از نظر خانواده پسر هر چه بیشتر باشد بهتر است. دوم: جمال و زیبایی. نه اینکه فکر کنی علف باید به دهن بزی شیرین بیاد ها. نه.! (بگذریم)
از طرف خانواده دختر: فاصله سنی معمولا چندان مهم نیست.ولی خب طوری باشد که بگویند عروس خیلی از داماد کوچکتر است اصلا افتخار هم محسوب می شود. اول: پدر داماد چیکارست؟ چقدر میتواند از نظر مالی پسرش را تامین کند؟ دوم: مدرک تحصیلی و شغل و موقعیت اجتماعی پسر؟
ازدواج های دوران دفاع مقدس و مردمان ارزشی 10 سال اول انقلاب: (از سال 57 تا 67). بلی.! ازدواج هایی با کمترین میزان طلاق. حرف هایم همه با تحقیق و آمارگیری در جامعه است. فاصله های سنی اکثرا از هم سن و سال شروع شده تا نهایت بیشترین فاصله سنی در ازدواج هایشان 6 سال است. بیشترین آمار فاصله سنی در ازدواج های این دوران بین 1 تا 4 سال است. زندگی های موفقی دارند که معمولا از نظر مالی با کمترین امکانات شروع شده و از نظر کفویت با بیشترین حد ممکن.
ازدواج قدیمی تر ها یعنی مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها و ریش سفید های فامیل: خدا رحمتشان کند آنهایشان را که رفته اند. فاصله های سنی در آن ازدواج ها معمولا بین 8 تا 15 سال بوده است. از نظر درک متقابل بین زوجین در مرحله صفر به سر می برده اند. پدر خانواده به دلیل سن بالا و فاصله سنی زیاد با فرزندان، معمولا از سومین فرزندش به بعد اطلاعات درستی نداشته است. زن ها حدودا ده الی 20 -25 سال بیوه و بدون شوهر زندگی می کنند. کما اینکه در فامیل پدری و مادری خود می توانید پیدا کنید.
اما ریشه یابی علت این طرز فکر در ایران در مورد فاصله سنی زوجین در ازدواج (هر چه بیشتر بهتر) این است که قدیمی ها می گفته اند چون زن، دوران بارداری دارد و زایمان های متعدد و سختی فرزند داری و این مسائل، باید از مرد خیلی کوچکتر باشد تا زود شکسته نشود و بتواند به شوهرداری هم برسد. این مساله را در دقیقا سه نسل و چهار نسل قبل از خودم به وضوح با چشمِ سر دیدم. این که چقدر این فکرِ قدیمی، تازه با همین شرایطی که می گفتند غلط بود. غلط هست و خواهد بود.!
دلیل: در سه نسل و چهار نسل قبل از ما(ما= نسل سوم انقلاب)، معمولا خانواده ها تعداد فرزندانشان بین شش تا 12 فرزند بود. و تازه بهداشت در این حد کنونی نبود. بهداشت مادر و فرزند را می گویم. طرز فکر جامعه در مورد زن در حد کنونی نبود. یعنی زنان فقط به امر خانه داری و شوهر داری می پرداختند. الان علاوه بر کسب تحصیلات و بالابردن سطح فکر و اطلاعات اجتماعی سیاسی، زنان به مسائل بهداشتی جسمانی هم بسیار اهمیت می دهند. گواه بر این حرف هم درصد زیاد حضور دختران و زنان در دانشگاه های مختلف ایران و حضور فراوان زنان در کلاس های مختلف ورزشی می باشد.
بر می گردم به ارائه استدلال برای غلط بودن آن طرز تفکر کذایی. در آن زمان (سه و چهار نسل قبل) می گفتند چون زن زود شکسته می شود باید فاصله سنی در ازدواج بسیار بالا باشد. جالب آن که الان که می نگریم به ثمره آن ازدواج ها اکثر زنان آن زمان ها( زنان پا به سن گذاشته امروز) چندان از شوهرانشان حرفی برای گفتن ندارند و اصلا مفهوم رابطه ای که امروزه جوانان در ازدواج با همسرانشان ایجاد می کنند؛ برای آن زمانی ها اصلا معنایی ندارد. از طرفی هر کدام از زنان آن زمان، با وجود آنکه بین شش تا 12 فرزند داشته اند سال هاست همسرشان فوت شده و باید به مقدار همان فاصله سنی یا حتی بیشتر تنهایی و بیوگی را تجربه کنند. پس این فکر که زن باید خیلی کوچکتر باشد چون زود شکسته می شود فکر باطل و غلطی است.
بدون تعارف و رک حرفم را می زنم. به نظر من این فکر را مادران فقط به این دلیل در کله پسران خود فرو می کنند تا بتوانند بر عروسی که کوچکتر است به راحتی حکومت کنند. همان بحث کوته فکرانه یِ قدیمیِ عروس و مادر شوهر در ایران. البته عروسِ کم سن، فواید بسیاری دارد. عقلش هنوز به خیلی چیزها نمی رسد و می توان به راحتی به هر طرف که صلاح می دانی بکشانیش.! (حالا این هم اصلا مهم نیست که یکی از اهداف ازدواج، این است که زوج شما در رساندن شما به کمالات انسانی یک بال شما باشد. اگر این مساله مهم بود که خب هر چه طرف عاقل تر بود، مورد مناسب تری محسوب میشد.!!)
حال در این گیر و دار، سلیقه پسر، خواست پسر، تفکر پسر،عقیده پسر، آرامش پسر؟ اصلا بحثش را هم نکن. جایگاهی ندارد. فقط سن همسرش کم باشد. ظاهر خوبی داشته باشد. ترجیحا خانواده اش هم از نظر مالی قابل قبول باشند. کار تمام است.
همین می شود که امروز، طرف ازدواج می کند. بین یک ماه الی یک سال بعد صیغه طلاق جاری است.
پی نوشت:
_البته طلاق در بین قشر مذهبی دلایل دیگری هم دارد. انشالله در ادامه این بحث در پست های دیگر خواهم نوشت.
_نتیجه گیری و ارائه نظرات اسلام در ازدواج در آخرین پستِ این بحث، نوشته خواهد شد.
_این بحث کامل نیست و هنوز جای حرف و حدیث فراوان دارد. بنابراین استثنااً نظرات مخالف این مباحث، عمومی نمی شود. بحث که در پست های بعدی کامل شد اگر کسی باز هم نظر دیگری داشت یا به استدلال دیگری رسیده بود که از نظرش منطقی می آمد در کامنت پست آخر مطرح کند.